تبلیغات متنی
آرشیو مطالب
لینک دوستان
امکانات وب
پر مخاطب ها
درباره وب
پيوندهای روزانه
آخرین مطالب
آمار سایت
آنلاین :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته گذشته :
بازدید ماه گذشته :
بازدید سال گذشته :
کل بازدید :
تعداد کل مطالب : 211
تعداد کل نظرات : 0
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته گذشته :
بازدید ماه گذشته :
بازدید سال گذشته :
کل بازدید :
تعداد کل مطالب : 211
تعداد کل نظرات : 0
خبرنامه
نویسنده : عماد | بازدید : 257
روایت شده است در حدود ٧٠٠ سال پیش، در اصفهان مسجدی بزرگ میساختند. اما چند روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرین خرده کاری ها را انجام میدادند.
پیرزنی از آنجا رد میشد وقتی مسجد را دید به یکی از کارگران گفت: فکر کنم یکی از مناره ها کمی کجه! کارگرها خندیدند. اما معمار که این حرف را شنید، سریع گفت: چوب بیاورید! کارگر بیاورید! چوب را به مناره تکیه بدهید. فشار بدهید. فششششششااااررر...!!!
....
EXparsbloger.comEX<-m->http://esmaeiliteacher.blogfa.com/post/28<-mm->حکایت ایراد پیرزن به مناره مسجد و تدبیر معمار<-mmm->برچسبها :
8 دی 1391 - 11:14 |
قدرت گرفته از نیلوبلاگ